طوبـــــــــــــــــــــــــــی

بهشتی بــــــــــه وسعت انسان*(نیمه نگاهی به مباحث انسانشناسی در قالب یادداشتهای کوتاه)*

طوبـــــــــــــــــــــــــــی

بهشتی بــــــــــه وسعت انسان*(نیمه نگاهی به مباحث انسانشناسی در قالب یادداشتهای کوتاه)*

آب

اب زلال است و شفاف, اگر حرکت کند همه راسیراب می کند . اگر راکد بماند عکس همه را نشان می دهد.

بسیار نرم و لطیف است اما در اوج لطافت, دل سخت ترین سنگها را میشکافد.

در جریان است و ترانه شرشرش را از هیچ کس دریغ نمی دارد. در هر ظرفی که وارد شودخود را به شکل همان ظرف در می اورد. انقدر صاف و شفاف است که می توان به راحتی از این طرف انطرفش را ببینی.

اگر یخ بزند باز هم اب است نه چیز دیگری و اگر بخار شود باز به اصل خود باز می گردد.

اب با همه زیبائیهایی که دارد فقط یکی از موجودات عالم هستی است.

راستی اب چه شباهتی به انسان دارد؟

متن را دوباره مرور کن ...

مکاشفه

دیشب مکاشفه عجیبی برایم رخ داد؛ شهودی بسیار واضح و اشکار. سری که نمیتوانم در درونم حفظش کنم ناچار انرا فاش می کنم:

گفت ان یار کزو گشت سر دار بلند          جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

مشاهده کردم در این عالم کره ای وجود دارد بنام کره ارض. این کره حرکات زیادی دارد, بیش از 14 خرکت, که با این حرکات ظریف و دقیق و حساب شده کارهای خاصی انجام می دهد؛ مثلا با چرخش خود, یک بار اهالی خود را به خوابی عمیق فرو می برد و دوباره بیدار و مشغول تلاش و کارو فعالیت می کند و با هر گردش خود یک سال بر عمر اهالی خود می افزاید و...

اما عجیب تر اینکه بر روی این سیاره موجودی زندگی می کند بنام انسان؛ موجودی که اهل بینش و دانش و اندیشه و هنر و فرهنگ است. موجودی که می تواند با فکرش همه عالم را به تباهی و نیستی بکشاند و هم می تواتد عالم را گلستان اندیشه و شور و اشتیاق نماید.

انسان موجودی است که می تواند عشق بورزد. می دانی  عشق یعنی چه؟ یعنی نهادن خود و بالا بردن همه, یعنی نفی خود و اثبات دیگران, یعنی جلوگاه رخ محبوب شدن, یعنی...

انسان موجودی است که می تواند بخندد, بگرید, و موجودی است که می تواند ظلم کند یعنی همه را فدای خود کند.

انسان می تواند با اعتقاد زندگی کند, اوصاف بسیار زیادی از انسان را دیدم که در قلب بیان نمی اید از میان این صفات معنای یک چیز را نفهمیدم و ان اینکه: انسان می تواند بر روی زمین باشد ولی ارضی و دنیوی نباشد.

تعالی

سوز گرما, نسیم را چقدر لطیف و دلنواز می کند.

تشنگی شدید در هوای گرم , اب خنک را چه گوارا و دلپذیر می نماید.

تاریکی شب ظلمانی , سپیده صبح را چه اندازه چشم نواز و امید بخش می گرداند.

و...پستیها و خستها و زشتیهای انسان, چقدر انسان را نمایان و متعالی می کند.

ادامه مطلب ...