طوبـــــــــــــــــــــــــــی

بهشتی بــــــــــه وسعت انسان*(نیمه نگاهی به مباحث انسانشناسی در قالب یادداشتهای کوتاه)*

طوبـــــــــــــــــــــــــــی

بهشتی بــــــــــه وسعت انسان*(نیمه نگاهی به مباحث انسانشناسی در قالب یادداشتهای کوتاه)*

مکاشفه

دیشب مکاشفه عجیبی برایم رخ داد؛ شهودی بسیار واضح و اشکار. سری که نمیتوانم در درونم حفظش کنم ناچار انرا فاش می کنم:

گفت ان یار کزو گشت سر دار بلند          جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

مشاهده کردم در این عالم کره ای وجود دارد بنام کره ارض. این کره حرکات زیادی دارد, بیش از 14 خرکت, که با این حرکات ظریف و دقیق و حساب شده کارهای خاصی انجام می دهد؛ مثلا با چرخش خود, یک بار اهالی خود را به خوابی عمیق فرو می برد و دوباره بیدار و مشغول تلاش و کارو فعالیت می کند و با هر گردش خود یک سال بر عمر اهالی خود می افزاید و...

اما عجیب تر اینکه بر روی این سیاره موجودی زندگی می کند بنام انسان؛ موجودی که اهل بینش و دانش و اندیشه و هنر و فرهنگ است. موجودی که می تواند با فکرش همه عالم را به تباهی و نیستی بکشاند و هم می تواتد عالم را گلستان اندیشه و شور و اشتیاق نماید.

انسان موجودی است که می تواند عشق بورزد. می دانی  عشق یعنی چه؟ یعنی نهادن خود و بالا بردن همه, یعنی نفی خود و اثبات دیگران, یعنی جلوگاه رخ محبوب شدن, یعنی...

انسان موجودی است که می تواند بخندد, بگرید, و موجودی است که می تواند ظلم کند یعنی همه را فدای خود کند.

انسان می تواند با اعتقاد زندگی کند, اوصاف بسیار زیادی از انسان را دیدم که در قلب بیان نمی اید از میان این صفات معنای یک چیز را نفهمیدم و ان اینکه: انسان می تواند بر روی زمین باشد ولی ارضی و دنیوی نباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد