فلاسفه نقطه را چیزی موهوم می دانند که هیچ حقیقتی ندارد.
اگر بخواهیم از ناحیه کمیت، نقطه را بررسی کنیم این مسأله درست است؛ نقطه نه طول دارد و نه عرض نه ارتفاع.
اما همین نقطه اگر نباشد بسیاری از کلمات خوانا نبودند. اختلاف بیت سبعون و تسعون(هفتاد و نود در عربی) به خاطر نبودن نقطه است. نقطه فاصله زیادی می تواند ایجاد کند. نقطه می تواند مجرم را محرَم کند و حُر را خر.
انسان نقطهای است که وظیفه دارد اشیاء عالم را نقطهگذاری و خوانا کند و خدا را از غیر او جدا نماید.