رقیب(گردنکش)
کسی که گردن(رقبه) تو را گرفته و تو را
به زور به سوئی می کشاند، نه توان فرار داری و نه توان مبارزه؛ اما لحظه ای به
مبداَی متعالی متوجه می شوی و دیگر جبر رقیب فراموش میشود، وقتی به خود می آیی
میبینی در کمال آزادی هستی.
آری تو دارای یک رقیب نامیمون و نامبارک هستی که از جنس خود توست؛ نه توان فرار از دستش داری و نه لحظه ای تو را رها می کند. تنها راه رهایی مبارزه با اوست، نه یک لحظه بلکه یک عمر، نه یک جا بلکه همه پهنه عالم هستی و هر جا که تو هستی، نه از مقابل بلکه از درون و از همه طرف.
عجب رقیب نامردی که با سلاح خود تو به تو حمله می کند با چشم تو و گوش تو...
اما ...تو یک سلاح دیگر هم داری که رقیبت ندارد و ان آه و اشک است.
گریه تو را به مبداَ تو گره میزند و آنجا جای رقیبان و نامحرمان نیست.
پس هر وقت که گونه هایت نمناک شد و به منبع وصل شدی، به خودت تبریک بگو که به حریم جانان بار یافته ای و هوای نفس را شکست داده ای.
خوشحال میشم قدم رنجه نموده و از وب سایت بنده نیز دیدن نمایید واز نظرات گوهربارتان مارا یاری بفرماییدواگر دوست داشتید ما رالینک کنید .
اجرتان نزد خدا ....
همچو خورشید باشیم مهربان و سخاوتمند....